ن با یه نفر رفته بود سر قرار
همه چی اوکی بود و بعد از یک ماه دوباره بهش زنگ زد که بره پیشش
ن هم مثل همهی ما که خیلی وقتا قایمکی و دور از چشم م خودمون
میریم سر قرار بدون اینکه خبر بده به بچهها رفت سر قرار به خیال
اینکه آدم خوبیه چون دفعهی قبلی مشکلی واسش به وجود نیاورد
دو شب پیش که رفت سر قرار اون عوضی با چندنفر دیگه هماهنگ
کرده بوده و اونا از قبل اونجا بودن و ن دیر متوجه شده و گیر
یه مشت نامرد افتاده و به زور نگهش داشته بودن
امروز که اومد خونه از دیدنش جا خوردیم
نمیدونم چه کلمهای به کار ببرم تا بتونم توصیفش کنم
داغون پژمرده شکسته ضعیف لرزون ترسو
نمیدونم
مگه میشه یه آدم توی دو روز انقد نحیف و شکسته بشه ؟
صورتش افتضاح بود
بعدش که بدنش رو دیدم فهمیدم کبودیهای صورتش چیزی نیست
در برابر اونا
جو بدی بود
م فهمید که بدون اجازه رفته جایی و یه سر و صدایی راه انداخت که
هیچکس نمیتونست یه کلمه حرف بزنه
ن حالش خوب نیست
خونریزی داره در حد پریودی اما موقع پریودش نیست و کل بدن و صورتش ضربه خورده
نمیدونم باید چیکار کنم واسش
امشب واقعا حال هیچکدوممون خوب نیست
م آدم بیشعوریه واسهی همین من اصلا دلم نمیخواست
باهاش کار کنم
به ن گفت باید از اینجا بره چون بدون اجازهی اون رفته پیش کسی و دیگه حق نداره بیاد اینجا
ن هم جایی رو نداره که بره
اصلا با این حال و روز کجا میتونه بره ؟
نمیدونم راه درست چیه
کاش میشد رفت و ازشون شکایت کرد
دلم واسش میسوزه
میخوام کمکش کنه تا شاید حالش بهتر بشه و یکم از شوک دربیاد
فردا باید برم ببینم از کجا میشه فهمید اگه شکایت کنه پای خودش هم
گیره یا نه
من خودم هیچوقت جرات اینکارو نداشتم
اما نمیخوام اون مثل من باشه