از فکر کردن خستم
دلم میخواد چشمام رو ببندم و به چیزی جز سیاهی فکر نکنم اما
همینکه همه جا تاریک میشه یه عالمه فکر و خیال دور سرم میچرخه
و حتی نمیتونم انتخاب کنم که به کدوم فکر کنم
من واقعا دلم گریه میخواد
اونم نه به اندازهی یک شب
به اندازهی تمام این سختیها و تنهاییها