loading...

اشتباهات یک دختر تنها

بازدید : 409
سه شنبه 28 مهر 1399 زمان : 18:37

میخواستم زنگ بزنم به محسن و ازش پول قرض بگیرم

البته قرض که نه

چون میدونم محسن اگه پولی بده دیگه پس نمیگیره

ولی روم نشد

چند وقته ازش خبر ندارم و گفتم شاید نامزد کرده و دیگه رفته

سراغ زندگی خودش و بهتره مزاحمش نشم اما گفتم اشکالی نداره

این یه بار اشکالی نداره و به خاطر ن هم که شده بهش زنگ بزنم

و شرایط ن رو بگم و اگه از دستش برمیومد کمک کنه بهش

زنگ زدم حرف زدیم فهمیدم چندوقت قبل برادرش و به تازگی هم

بچه‌ی برادرش فوت شدن و این مدت به خاطر همین خبری نبود ازش

خیلی ناراحت بود میشد از صداش فهمید

نگفتم بهش جریان رو

درست نبود توی همچین موقعیتی ازش درخواست پول کنم

ناراحت شدم واسش

امیدوارم خدا بهش صبر بده

بار دیگر شهری که دوست نمیداشتم ۴۱۶
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی